بار ها با هم زیبایی های شیراز را مرور کرده ایم و فرش قرمز پهن نموده ایم برای مسافرانی که با دل و جان شیراز را می ستایند و سودای سفر به این دیار در وجودشان رخنه کرده.
باز هم به سراغ باغ های شیراز آمده ایم، همان ها که ریشه دوانده اند در گذشته های دور و گره خورده اند با تاریخ. نامش باغ دلگشاست، شنیدن همین نام کافی است تا خاطرجمع شویم پایِ باغی در میان است زیبا، از همان ها که دیدنش عقده از دل می گشاید و گره از جان. تا انتهای مقاله با شیرازروم، مرجع رسمی اجاره منزل مبله در شیراز همراه باشید
شیراز را به عطر های ناب می شناسند، به هنر، به فرهنگ. می گویند شیراز مهدِ گل است و بلبل و زادگاه باغ است و درخت. اگر تا به این جا با ما بوده باشید حتما چنین حرفی را بی چون و چرا می پذیرید. یک نگاه به باغ نارنجستان قوام کافی است تا دین و دنیایمان را یکجا ببازیم و یکصدا زیبایی شیراز را جار بزنیم.
کافی است یک بار خانه زینت الملوک را موشکافی کنیم آنگاه همه جا اعلام خواهیم کرد، شیراز مظهر چه هنر هاست و جولانگاهِ چه مکان ها. این بار آمده ایم تا سرمست شویم از عطر بهار نارنج، عطری که گویا منشأش باغ دلگشاست.
پس از این مقدمات، طبق روال همیشه مایلیم سفری داشته باشیم به بطنِ ماجرا.
مقاله را رسما استارت می زنیم با مقدمه ای بر باغ دلگشا.
باز هم به سراغ باغ های شیراز آمده ایم، همان ها که ریشه دوانده اند در گذشته های دور و گره خورده اند با تاریخ. نامش باغ دلگشاست، شنیدن همین نام کافی است تا خاطرجمع شویم پایِ باغی در میان است زیبا، از همان ها که دیدنش عقده از دل می گشاید و گره از جان. تا انتهای مقاله با شیرازروم، مرجع رسمی اجاره منزل مبله در شیراز همراه باشید
شیراز را به عطر های ناب می شناسند، به هنر، به فرهنگ. می گویند شیراز مهدِ گل است و بلبل و زادگاه باغ است و درخت. اگر تا به این جا با ما بوده باشید حتما چنین حرفی را بی چون و چرا می پذیرید. یک نگاه به باغ نارنجستان قوام کافی است تا دین و دنیایمان را یکجا ببازیم و یکصدا زیبایی شیراز را جار بزنیم.
کافی است یک بار خانه زینت الملوک را موشکافی کنیم آنگاه همه جا اعلام خواهیم کرد، شیراز مظهر چه هنر هاست و جولانگاهِ چه مکان ها. این بار آمده ایم تا سرمست شویم از عطر بهار نارنج، عطری که گویا منشأش باغ دلگشاست.
پس از این مقدمات، طبق روال همیشه مایلیم سفری داشته باشیم به بطنِ ماجرا.
مقاله را رسما استارت می زنیم با مقدمه ای بر باغ دلگشا.
مقدمه ای بر باغ دلگشا
باغ دلگشا، یادگاری از قوم ساسانی
باغ دلگشا، آثاری است ملی، در واقع این باغِ تاریخی از سال 1381 به جرگه آثار ملی پیوست و این روز ها جولانگاهی است برای آنان که عاشق باغند و شیفته طبیعت. می خواهیم بدانیم در باغِ دلگشا چه خبر است و اندرونش چه حکایتی جاری است.
پیش از آن بد نیست کتابِ تاریخ را ورق بزنیم و یادی کنیم از روزگاران کهن، آن زمان که دست معماران توانمند را به گرمی فشردند و ساخت باغی را طلب کردند که اکنون نامش باغ دلگشاست.
سفری خواهیم داشت به شمالِ شرق شیراز، همان جا که پرچمِ سعدی هم قد علم کرده و گویا جایگاه شعر است و سکویِ هنر.
باغ دلگشا تاریخ و طبیعت را زیر یک چتر می آورد تا ما را کشان کشان به آغوشش بکشاند و نگاهمان را بدوزد به زیبایی های ممتدش، به شگفتی هایی که گویی سقفی ندارند و خط پایانی برایشان تعریف نشده.
آن زمان که باغ دلگشا را زیر ذره بین می بریم و سر تا پایش را برانداز می کنیم، نگاهمان با ویژگی هایی گره می خورد که ردشان در باغ نارنجستان هم مشهود بود، حتی در باغِ ارم هم محسوس بود حتی در خانه زینت الملوک و باغ جهان بین نیز معلوم بود. ویژگی هایی که افشاگر این سرّند: در پشتِ تمام باغ های ایرانی، رودِ آبی نفهته است و انبوهِ نارنجی و عمارتی تنها اما زیبا.
گفتیم باغ ایرانی، می دانید نخستین فردی که دستور ساخت باغ را صادر کرد که بود؟ کوروش. همان پادشاه نام آشنایِ ایران که به وطن دوستی مشهور است. این کوروش بود که دستور احداث باغ پاسارگاد را به دست معماران رساند و آتش این کوره را روشن کرد. پس از آن شیراز پُر گشت از باغ هایی بزرگ که آوازه شان گوش فلک را کر کرده و نامشان در ذهن جهانیان حک شده.
اگر بخواهیم تاریخ باغ دلگشا را ورق بزنیم باید برگردیم به قبل از اسلام، زمانی که تختِ پادشاهی به دست ساسانیان بود و قدرت در مشت این گروه.
می گویند باغ دلگشا آن چنان به دل تیمور چنگ انداخت که پس از مشاهده اش بلادرنگ مشابهش را خواستار شد و دستور داد عینش را در سمرقند بسازند تا سمرقند هم از شکوهِ چنین باغی تهی نباشد. کریم خان زند که گویی علاقمند به گل و بلبل بوده و هوادار باغ و درخت، در دوران سلطنتش، دستی به سر و گوش باغ دلگشا کشید و آن را جانی دگر بخشید.
خلاصه این که باغ دلگشا طی ادوار مختلف پستی و بلندی های زیادی را به جان خریده و اکنون بر فرازِ جایگاهی ایستاده که اگر بگوییم نگینِ شیراز است اغراق نکرده ایم.
نارنج، یکه تاز باغ دلگشا
معماری با باغ دلگشا خو گرفته
رفته رفته بوی بهار به مشام می رسد، این روز ها اگر گذرتان به شیراز افتاد حتما باغ دلگشا را نشانه بگیرید و خود را به دلِ این باغ بکشانید تا مست شوید از بویِ بهار نارنج هایی که دلبرانه تا عمق وجودتان رخنه می کنند. درختان نارنج، کل باغ دلگشا را به نام خود زده اند و حوالی نوروز پیش از همه، رسیدن بهار را مژده می دهند.
اگر موافق باشید سری بزنیم به عمارت زیبایِ باغ دلگشا. عمارتی که در سه طبقه بنا شده، مزین به تالاری بزرگ است و مجهز به چهار شاه نشینی که هوایی مان می کنند رهسپار باغ دلگشا شویم و پا بگذاریم به دنیای شاه و شاه نشینی. اگر دقیق تر شویم، چشممان به جمال ایوانی روشن خواهد شد که مقابلش نهرِ آب است و زیبایی های بی بدیل.
عمارت باغ دلگشا مهدِ هنر است و ذوق. سبک و سیاق گذشتگان را می توان در باغ دلگشا به تماشا نشست. سقفش مملوست از گچ بری های ناب و غرق است در آینه کاری های شکیل. عمارت باغ دلگشا، رنگ و لعاب گرفته با نقاشی هایی که به قلمِ هنرمندان رقم خورده اند.
زینت بخش این عمارت، طرح های مستور شده در رنگ و روغن است، جانِ کلام این که معماری در عمارت باغ دلگشا زنده است، عیان است و هویداست. کافی است با جانِ دل چشم بدوزیم به این عمارت و خود را رها سازیم در زیبایی ها و شگفتی هایش.
صحبت پایانی
به انتهای مقاله ای دیگر رسیدیم، نوشتاری از جنسِ بهارنارنج.
می گویند مشاهده باغ دلگشا، روح را ثیقل می دهد و جان را تسکین، بیربط هم نیست. دلیلش احتمالا به ده ها درخت نارنجی بر می گردد که همچون دومینو پشت سر هم ردیف شده اند و ارمغانشان زیبایی است و تازگی.